آندیا کودک راحتی بود. مادرش به یاد داشت که او هنگام خوابیدن در گهواره تا ساعت ها شاد و خوشحال بود و حرکت کردن خود را تماشا می کرد. در سن 2 سالگی آندیا جملات پیچیده و طولانی به کار می برد و نام مدل خیلی از وسایل نقلیه در جاده و نیز نام بسیاری از اجزای موتورهای آنها را می دانست. در سن 4 سالگی او اجزای ماشین جارو برقی را از هم جدا و دوباره به هم متصل می کرد. با این حال معلم پیش دبستانی نگران او بود...

آندیا تقریبا هیچ علاقه ای به کودکان دیگر نداشت و اگر هم شروع به صحبت می کرد ترجیح می داد با بزرگترها حرف بزند. وقتی که صحبت می کرد به طور مداوم سوالات پیچیده اما نامناسبی براساس موضوعات کمی از قبیل اشیا مکانیکی که مورد علاقه او بود می پرسید. او دایما درگیر موضوعات محدودی مثل باز نبودن درهای ماشین می شد که اهمیت زیادی برای خودش داشتند. آندیا در بسیاری از زمینه ها بسیار باهوش و زرنگ به نظر می رسید و به آزمون هوشی که قسمتی از غربالگری پیش دبستانی او بود به خوبی پاسخ داده بود. اما نمی دانست در موقعیت های اجتماعی چگونه ارتباط برقرار کند وزبان را اساسا بیشتر برای صحبت کردن در مورد تمایلاتش به کار می برد و نه تعامل های واقعی.

آندیا به عنوان کودکی با سندرم آسپرگر در نظر گرفته می شود. تظاهرات اولیه اختلال او، در برقراری ارتباط اجتماعی است و نه در درک و تولید صداها،کلمات و جملات. در چند سال گذشته تعداد کودکانی که این تشخیص را می گیرند به طور شگفت انگیزی رو به افزایش است. این تشخیص بر پایه نقایص شبه اوتیسم در مهارتهای اجتماعی و کاربردی، با وجود سابقه ای از رشد شناختی و ساختار زبانی کم و بیش طبیعی بنا می شود. ( البته در طبقه بندی جدید DSM5 آسپرگر جزیی از تشخیص سه درجه ای اوتیسم است که به عنوان خفیف ترین نوع و اوتیسم با شدت 1 شناخته می شود.) راهبرد های مداخله ای که در مورد افراد مبتلا به AS)Asperger Syndrome) در نظر گرفته می شود همان نوع فعالیت هایی هستند که ما برای یک کودک دارای گفتار مبتلا به اوتیسم که در سطح عملکردی بالاتری قرار دارد استفاده میکنیم.( میلز و سیمپسون 1998) . کلین، ولکمار و اسپارو (2000) منبع کاملی درباره این اختلال ارایه کرده اند.